حرز ابی دجانه
حرز ابی دجانه
ابى دجانه که نامش سماک بن خرشه است روایت کرده که :
من برسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شکوه کردم از اینکه چون در بستر بخوابم سوتى مانند سوت آسیا و جنجالى چون جنجال مگس عسل بشنوم و پرتوى چون برق، و سر بردارم و در برابر خود سیاهى بینم که بالا رود به درازى صحن خانه ام و دست بپوستش کشم مانند پوست خارپشت است، و به چهره ام مانند شراره آتش افکند،
فرمود: این جن خانه تو است اى ابو دجانه وانگاه دوات و کاغذ خواست و به على علیه السّلام فرمود بنویسد: (سپس دعا را گفت)
ابو دجانه گفت: نامه را گرفتم و تا کردم و بخانه آوردم و زیر سرم نهادم و شب را آسوده خوابیدم و بیدار نشدم جز از فریاد کسى که میگفت: اى ابو دجانه ما را با این کلمات آتش زدى تو را بحق سرورت که این نامه را از ما بردار که ما را بازگشتى به خانه ات و در کنارت و در هر جا این نامه باشد نباشد.
ابی دجانه گفت: برش ندارم تا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم اجازه دهد.
ابو دجانه گفت: از این ناله و شیون و گریه پریان که شنیدم شبم دراز گذشت و بامداد نماز صبح را با رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم خواندم و آنچه آن شب از پریان شنیدم به وى گزارش دادم و هر آنچه هم من به آنها گفتم.
فرمود: اى ابو دجانه دست از این قوم بردار ، آنان تا روز رستاخیز درد کشند.
📚 بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ۶۰ ص ۱۲۵
📚 المصباح، کفعمی، ص ۲۲۹
سلام. میشه لطفا متن حرز ابی دجانه بزارید؟؟ من وسایلم زیاد گم میشن بخاطر همینست؟؟
سلام میتوانید از داخل فروشگاه سایت سفارش خود را ثبت بفرمایید
با تشکر از ارتباط شما با موسسه فرهنگی اسم اعظم